ناکارآمدی، بیاثری، بیارزشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Critics pointed to her fecklessness as a major flaw in her leadership.
منتقدان به ناکارآمدی او بهعنوان یک نقص بزرگ در رهبری او اشاره کردند.
The community was tired of the politician's fecklessness in addressing local issues.
جامعه از ناکارآمدی این سیاستمدار در پرداختن به مسائل محلی خسته شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fecklessness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fecklessness