آیکن بنر

فقط تا ۴ مهر - تا ٪۵۰ تخفیف پاییزی «اشتراک هوش مصنوعی»

فقط تا ۴ مهر - تا ٪۵۰ تخفیف هوش مصنوعی

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Inactivate

ˌɪˈnæktɪˌvet ˌɪnˈæktɪveɪt

معنی inactivate | جمله با inactivate

verb - transitive

ناکنش‌ور ساختن، بی‌کار کردن، سست کردن، غیرفعال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

inactivated bacteria

باکتری‌های غیرفعال (شده)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inactivate

  1. verb release from military service or remove from the active list of military service
    Synonyms:
    demobilize demobilise
  1. verb make inactive
    Synonyms:
    Antonyms:

ارجاع به لغت inactivate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inactivate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inactivate

لغات نزدیک inactivate

پیشنهاد بهبود معانی