فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Meanwhile

ˈmiːnwaɪl ˈmiːnwaɪl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

ضمناً، در این ضمن، در ضمن، در اثنا، در خلال، در این اثنا، در این زمان، در این حال، در این هیروویر، در این گیرودار، در این حین

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

I continued working, meanwhile, he went out shopping.

من به کار کردن ادامه دادم و او در این حین به خرید رفت.

His colleagues, meanwhile, were busily scheming to get rid of him.

همکارانش در این هیروویر مشغول توطئه‌چینی برای خلاص شدن از شر او بودند.

noun uncountable

حین، فاصله، مدت، هیروویر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I was waiting for my friend to arrive, and meanwhile, I read a book.

منتظر آمدن دوستم بودم و در همین فاصله کتاب خواندم.

The food was cooking in the oven, and meanwhile, we set the table.

غذا در فر درحال پخت بود و در همین مدت سفره را چیدیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد meanwhile

  1. adverb at the same time
    Synonyms:
    simultaneously concurrently meantime in the meantime in the interim for the time being for now until till when up to ad interim in the intervening time for the moment for the duration for then during the interval in the interval

ارجاع به لغت meanwhile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meanwhile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meanwhile

لغات نزدیک meanwhile

پیشنهاد بهبود معانی