با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Edgy

ˈedʒi ˈedʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    کج‌خلق، زودرنج، تحریک‌پذیر
    • - She’s been edgy lately.
    • - تازگی‌ها خیلی زودرنج شده.
    • - She was nervous and edgy.
    • - او عصبی و زودرنج بود.
  • adjective
    تحریک‌آمیز، محرک، بحث‌برانگیز، خلاف عرف
    • - edgy negotiations
    • - مذاکرات بحث‌برانگیز
    • - Her ideal man would be ‘edgy’.
    • - مرد ایده‌آل او شخصی خلاف عرف است.
  • adjective
    لبه‌دار، تیز، برنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد edgy

  1. adjective nervous
    Synonyms: anxious, critical, excitable, excited, high-strung, ill at ease, impatient, irascible, irritable, keyed up, overstrung, restive, restless, skittish, tense, touchy, uneasy, uptight
    Antonyms: calm, composed, easy-going, laid-back

ارجاع به لغت edgy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «edgy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/edgy

لغات نزدیک edgy

پیشنهاد بهبود معانی