Overstrung

ˌoʊvəˈstrʌŋ ˌəʊvəˈstrʌŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
زیاد کوک شده، خیلی حساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overstrung

  1. adjective being in a tense state
    Synonyms:
    nervous tense uptight edgy jittery jumpy restive excitable high-strung highstrung highly strung nervy distraught hypersensitive

ارجاع به لغت overstrung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overstrung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overstrung

لغات نزدیک overstrung

پیشنهاد بهبود معانی