با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Teller

ˈtelər ˈtelə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun
    گوینده، قائل، رأی‌شمار، تحویل‌دار
  • noun
    تحویلدار، ناقل
    • - a story teller
    • - داستان‌سرا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد teller

  1. noun Someone who tells a story
    Synonyms: cashier, bank clerk, clerk, bank employee, counting clerk, narrator, bank assistant, pay-off man, storyteller
  2. noun United States physicist (born in Hungary) who worked on the first atom bomb and the first hydrogen bomb (1908-2003)
    Synonyms: edward teller
  3. noun An official appointed to count the votes (especially in legislative assembly)
    Synonyms: vote counter

ارجاع به لغت teller

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «teller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/teller

لغات نزدیک teller

پیشنهاد بهبود معانی