فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clerk

klɜːrk klɑːk

گذشته‌ی ساده:

clerked

شکل سوم:

clerked

سوم‌شخص مفرد:

clerks

وجه وصفی حال:

clerking

شکل جمع:

clerks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

منشی، دفتردار، کارمند دفتری، فروشنده مغازه

Two clerks and a photographer work under him.

دو دفتردار و یک عکاس زیر دست او کار می‌کنند.

a school clerk

دفتردار مدرسه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

clerk of court

منشی دادگاه

verb - intransitive

منشی بودن، متصدی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clerk

  1. noun assistant
    Synonyms:
    employee worker secretary agent receptionist teller salesperson cashier bookkeeper operator recorder registrar notary copyist amanuensis transcriber stenographer office helper counterperson shopperson seller auditor white collar counter jumper paper pusher pencil pusher pen pusher paper shuffler

ارجاع به لغت clerk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clerk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clerk

لغات نزدیک clerk

پیشنهاد بهبود معانی