زنده، حاضر، موجود، در واقعیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The celebrity appeared at the charity event, and I finally saw him in the flesh.
سلبریتی در مراسم خیریه حاضر شد و من بالاخره در واقعیت او را دیدم.
I couldn't believe it when I saw my favorite author in the flesh at the book signing.
وقتی نویسندهی مورد علاقهام را بهطور حاضر هنگام امضای کتاب دیدم، باورم نمیشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «in the flesh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/in-the-flesh