فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pus

pʌs pʌs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    چرک، ریم، فساد
    • - If you press it, pus will come out.
    • - اگر آن را فشار بدهی، چرک بیرون می‌آید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pus

  1. noun A fluid product of inflammation
    Synonyms: purulence, matter, suppuration, discharge, maturation, pansa, purulency, fluid, pustule, ichor, sinus, sanies, festering
  2. adjective
    Synonyms: puriform, purulent, suppurative
  3. verb
    Synonyms: fester, maturate, suppurate

ارجاع به لغت pus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pus

لغات نزدیک pus

پیشنهاد بهبود معانی