فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pus

pʌs pʌs

معنی و نمونه‌جمله

noun

چرک، ریم، فساد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

If you press it, pus will come out.

اگر آن را فشار بدهی، چرک بیرون می‌آید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pus

  1. noun a fluid product of inflammation
    Synonyms:
    discharge fluid matter pustule purulence suppuration festering purulency maturation ichor sinus sanies pansa
  1. adjective
    Synonyms:
    suppurative purulent puriform
  1. verb
    Synonyms:
    suppurate fester maturate

ارجاع به لغت pus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pus

لغات نزدیک pus

پیشنهاد بهبود معانی