آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ مهر ۱۴۰۴

    Pivotal

    ˈpɪvətl ˈpɪvətl

    صفت تفضیلی:

    more pivotal

    صفت عالی:

    most pivotal

    معنی pivotal | جمله با pivotal

    adjective

    محوری، اساسی، مؤثر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    a pivotal shaft

    میله‌ی محوری

    one of the pivotal events in the history of Iran

    یکی از رویدادهای سرنوشت‌ساز در تاریخ ایران

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He holds a pivotal position in this company.

    در این شرکت یک مقام کلیدی دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pivotal

    1. adjective important
      Synonyms:
      essential vital critical crucial decisive principal central focal determining momentous cardinal ruling overriding overruling climactic
      Antonyms:
      unimportant inconsequential unsubstantial

    سوال‌های رایج pivotal

    صفت تفضیلی pivotal چی میشه؟

    صفت تفضیلی pivotal در زبان انگلیسی more pivotal است.

    صفت عالی pivotal چی میشه؟

    صفت عالی pivotal در زبان انگلیسی most pivotal است.

    معنی pivotal به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «pivotal» در زبان فارسی به معنای «اساسی»، «محوری»، «حیاتی» یا «تعیین‌کننده» ترجمه می‌شود.

    این واژه برای توصیف چیزی به کار می‌رود که نقش بسیار مهمی در موفقیت، جهت‌گیری یا نتیجه‌ی یک وضعیت، تصمیم، یا فرآیند دارد. در واقع، وقتی چیزی را pivotal می‌نامیم، منظور این است که بدون آن، کل سیستم یا رویداد نمی‌تواند به درستی عمل کند یا به نتیجه‌ی مطلوب برسد.

    در متون علمی و تحلیلی، واژه‌ی pivotal اغلب برای اشاره به عناصر یا عوامل کلیدی به کار می‌رود که تغییر یا پیشرفت را ممکن می‌سازند. برای مثال، در تاریخ، می‌توان گفت: “The invention of the internet was a pivotal moment in human communication.” — یعنی «اختراع اینترنت لحظه‌ای حیاتی در تاریخ ارتباطات انسانی بود». در اینجا، واژه‌ی pivotal نشان می‌دهد که این اتفاق، نقطه‌ی عطفی در مسیر تحول فناوری و ارتباطات به شمار می‌رود.

    در دنیای تجارت و مدیریت، تصمیمات pivotal معمولاً تصمیماتی هستند که مسیر آینده‌ی یک سازمان را تعیین می‌کنند. برای نمونه، انتخاب یک استراتژی جدید بازاریابی، ورود به بازار جهانی یا تغییر در ساختار رهبری می‌تواند تصمیمی pivotal باشد. این تصمیمات ممکن است با ریسک همراه باشند، اما نقشی کلیدی در موفقیت یا شکست نهایی دارند.

    در عرصه‌ی روابط انسانی و اجتماعی نیز، pivotal moments به لحظاتی گفته می‌شود که زندگی فرد یا یک رابطه را دگرگون می‌کنند. این لحظات ممکن است شامل انتخاب‌های مهم، مواجهه با چالش‌های بزرگ یا حتی تجربیات عاطفی عمیق باشند که مسیر زندگی را تغییر می‌دهند. واژه‌ی pivotal در اینجا نشان‌دهنده‌ی عمق و اهمیت آن تجربه است.

    pivotal واژه‌ای است که با مفاهیمی چون «اهمیت بنیادین»، «نقش محوری» و «تأثیر تعیین‌کننده» گره خورده است. چه در علم و سیاست، چه در هنر یا زندگی روزمره، هر جا که تغییری بزرگ یا تصمیمی سرنوشت‌ساز در میان باشد، این واژه بهترین توصیف برای بیان اهمیت آن عنصر یا لحظه است.

    ارجاع به لغت pivotal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pivotal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pivotal

    لغات نزدیک pivotal

    • - pius
    • - pivot
    • - pivotal
    • - pix
    • - pixel
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.