فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Daybreak

ˈdeɪbreɪk ˈdeɪbreɪk

شکل جمع:

daybreaks

معنی و نمونه‌جمله

noun

صبح، سپیده‌دم، بامداد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

We got up at daybreak.

ما هنگام سحر برخاستیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد daybreak

  1. noun beginning of light hours
    Synonyms:
    morning sunrise dawn daylight sunup morn dawning break of day first light bright crack of dawn dayspring early bright day peep cockcrow aurora
    Antonyms:
    darkness sunset sundown eventide

ارجاع به لغت daybreak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daybreak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daybreak

لغات نزدیک daybreak

پیشنهاد بهبود معانی