به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Daybreak

ˈdeɪbreɪk ˈdeɪbreɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    daybreaks

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    صبح، سپیده‌دم، بامداد
    • - We got up at daybreak.
    • - ما هنگام سحر برخاستیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد daybreak

  1. noun beginning of light hours
    Synonyms: aurora, break of day, bright, cockcrow, crack of dawn, dawn, dawning, daylight, day peep, dayspring, early bright, first light, morn, morning, sunrise, sunup
    Antonyms: darkness, eventide, sundown, sunset

ارجاع به لغت daybreak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daybreak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/daybreak

لغات نزدیک daybreak

پیشنهاد بهبود معانی