فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Daylight

ˈdeɪlaɪt ˈdeɪlaɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

روشنی روز، روز روشن، روشن کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The color of this cloth looks lighter in daylight.

رنگ این پارچه در روشنی روز روشن‌تر به نظر می‌رسد.

In summertime there are two more hours of daylight.

در تابستان روشنایی دو ساعت بیشتر است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

There is still enough daylight to read a newspaper by.

هنوز آن‌قدر روشنایی روز هست که بتوان روزنامه خواند.

We left the harbour three hours before daylight.

سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.

We have suffered much hardship, but I see daylight ahead.

خیلی سختی کشیده‌ایم؛ ولی من آینده را روشن می‌بینم.

The robbery was committed in broad daylight.

دزدی در روز روشن انجام شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد daylight

  1. noun light part of 24 hours
    Synonyms:
    day daytime light sunlight sunshine during the day light of day sunrise dawn daybreak aurora
    Antonyms:
    night darkness evening sunset

Collocations

broad daylight

1- روز روشن

Idioms

broad daylight

روز روشن

2- آشکار

daylight robbery

(بیشتر در مورد رستوران و غیره) دزدی سرگردنه

knock (or beat) the living daylights out of someone

(عامیانه) حسابی کتک زدن، لت و پار کردن

scare the living daylight out of someone

حسابی ترساندن، زهره‌ی کسی را آب کردن

کسی را بسیار ترساندن (زهره ترک کردن)

ارجاع به لغت daylight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daylight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daylight

لغات نزدیک daylight

پیشنهاد بهبود معانی