روشنی روز، روز روشن، روشن کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The color of this cloth looks lighter in daylight.
رنگ این پارچه در روشنی روز روشنتر به نظر میرسد.
In summertime there are two more hours of daylight.
در تابستان روشنایی دو ساعت بیشتر است.
There is still enough daylight to read a newspaper by.
هنوز آنقدر روشنایی روز هست که بتوان روزنامه خواند.
We left the harbour three hours before daylight.
سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.
We have suffered much hardship, but I see daylight ahead.
خیلی سختی کشیدهایم؛ ولی من آینده را روشن میبینم.
The robbery was committed in broad daylight.
دزدی در روز روشن انجام شد.
1- روز روشن
(بیشتر در مورد رستوران و غیره) دزدی سرگردنه
knock (or beat) the living daylights out of someone
(عامیانه) حسابی کتک زدن، لت و پار کردن
scare the living daylight out of someone
حسابی ترساندن، زهرهی کسی را آب کردن
کسی را بسیار ترساندن (زهره ترک کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «daylight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daylight