به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Daylight

ˈdeɪlaɪt ˈdeɪlaɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B2
    روشنی روز، روز روشن، روشن کردن
    • - The color of this cloth looks lighter in daylight.
    • - رنگ این پارچه در روشنی روز روشن‌تر به نظر می‌رسد.
    • - In summertime there are two more hours of daylight.
    • - در تابستان روشنایی دو ساعت بیشتر است.
    • - There is still enough daylight to read a newspaper by.
    • - هنوز آن‌قدر روشنایی روز هست که بتوان روزنامه خواند.
    • - We left the harbour three hours before daylight.
    • - سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.
    • - We have suffered much hardship, but I see daylight ahead.
    • - خیلی سختی کشیده‌ایم؛ ولی من آینده را روشن می‌بینم.
    • - The robbery was committed in broad daylight.
    • - دزدی در روز روشن انجام شد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد daylight

  1. noun light part of 24 hours
    Synonyms: aurora, dawn, day, daybreak, daytime, during the day, light, light of day, sunlight, sunrise, sunshine
    Antonyms: darkness, evening, night, sunset

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت daylight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daylight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/daylight

لغات نزدیک daylight

پیشنهاد بهبود معانی