صفت تفضیلی:
more franklyصفت عالی:
most franklyرکوپوستکنده، بهصراحت، صادقانه، صراحتاً، آشکارا، راستش، حقیقتاً، بیرودربایستی، بیپرده، بدون پردهپوشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Frankly speaking, I'm not sure if I can trust him.
صادقانه بگویم، مطمئن نیستم که بتوانم به او اعتماد کنم.
Frankly, I am tired of his company.
راستش را بخواهید از مصاحبت او بیزارم.
The leaders of the two parties negotiated frankly.
رهبران دو حزب بدون پردهپوشی با هم مذاکره کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frankly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frankly