فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Frankly

ˈfræŋkli ˈfræŋkli

صفت تفضیلی:

more frankly

صفت عالی:

most frankly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2

رک‌وپوست‌کنده، به‌صراحت، صادقانه، صراحتاً، آشکارا، راستش، حقیقتاً، بی‌رودربایستی، بی‌پرده، بدون پرده‌پوشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Frankly speaking, I'm not sure if I can trust him.

صادقانه بگویم، مطمئن نیستم که بتوانم به او اعتماد کنم.

Frankly, I am tired of his company.

راستش را بخواهید از مصاحبت او بیزارم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The leaders of the two parties negotiated frankly.

رهبران دو حزب بدون پرده‌پوشی با هم مذاکره کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frankly

  1. adverb very honestly
    Synonyms:
    honestly straight directly openly plainly candidly forthrightly straightforwardly freely bluntly in truth on the level level on the line without reserve from the hip laid on the line dead on dead level
    Antonyms:
    dishonestly insincerely deviously secretively

ارجاع به لغت frankly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frankly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frankly

لغات نزدیک frankly

پیشنهاد بهبود معانی