فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dead On

ˈdedˌɑːn ˈdedˌɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    دقیق، نقطه‌زن
    • - He amazed them all by making dead-on predictions.
    • - او با پیش‌بینی‌های دقیقش همه را شگفت‌زده کرد.
    • - Their arrows are dead on target.
    • - تیرها دقیق به هدف می‌خورند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dead on

  1. adjective exactly correct
    Synonyms: absolutely right, accurate, by the book, dead-center, definite, direct, exact, on the button, on the mark, on the mark, on the money, on the money, on the nose, pinpoint, precise, to the point, unerring, very accurate

ارجاع به لغت dead on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dead on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dead-on

لغات نزدیک dead on

پیشنهاد بهبود معانی