فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slayer

ˈsleɪər ˈsleɪə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ادبی قدیمی قاتل، جانی، آدم‌کش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The brave slayer wielded a sword that shimmered in the moonlight.

قاتل شجاع شمشیری در دست داشت که زیر نور ماه می‌درخشید.

She was known as the vampire slayer in her village, feared by the undead.

او به‌عنوان قاتل خون‌آشام در دهکده‌اش شناخته می‌شد که مردگان از آن می‌ترسیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slayer

  1. noun one who murders another
    Synonyms:
    killer murderer homicide slaughterer butcher cutthroat manslayer massacrer triggerman murderess

ارجاع به لغت slayer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slayer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slayer

لغات نزدیک slayer

پیشنهاد بهبود معانی