با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Chaperone

ˈʃæpəroʊn ˈʃæpəroʊn ˈʃæpərəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chaperoned
  • شکل سوم:

    chaperoned
  • سوم‌شخص مفرد:

    chaperones
  • وجه وصفی حال:

    chaperoning
  • شکل جمع:

    chaperones

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: chaperon

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(به‌ویژه در گذشته) (شخص مسن‌تر (به‌طور معمول زن شوهردار) که دختران جوان را در مراسم‌های مختلف همراهی می‌کند و مراقب آن‌هاست) بپا، اسکورت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Parichehr was always accompanied by a chaperon and the poor lover could never find a chance to reveal his love.
- یک بپا همیشه پریچهر را همراهی می‌کرد و عاشق دل‌خسته هرگز فرصت اظهار عشق نیافت.
- She asked me to go to the cinema with her and Andrew, I think as a sort of chaperon.
- از من خواست که با او و اندرو به سینما بروم، فکر می‌کنم به‌عنوان اسکورت.
noun countable
سینما و تئاتر بزرگسالی که هنگام کار از بازیگران کودک مراقبت می‌کند، مراقب، همراه
- Her mother and sister acted as chaperones during filming.
- مادر و خواهرش هنگام فیلم‌برداری نقش همراهان را ایفا کردند.
- I used to act as a chaperon to make money.
- قبلاً برای پول درآوردن از بازیگران کودک مراقبت می‌کردم.
verb - intransitive verb - transitive
به عنوان اسکورت و مراقب یا بپا عمل کردن، اسکورت کردن، همراهی کردن، نگهبانی کردن
- I have to chaperone you.
- مجبورم ازت مراقبت کنم.
- chaperoning teenagers
- مراقبت کردن از نوجوانان
- she chaperoned the children at all times
- او همیشه بچه‌ها را همراهی می‌کرد.
noun countable
زیست‌شناسی (پروتئینی که کار آن کمک به تاشدگی کووالانسی یا بازشدن یا ساخت و هم‌گذاری و همچنین جداسازی و تجزیه‌ی ساختارهای اَبَرملکولی دیگر است) شپرون، یاره
- molecular chaperones
- شپرون‌های مولکولی
- Many chaperones are heat shock proteins.
- بسیاری از یاره‌ها پروتئین‌های گرماشوک (=شوک حرارتی) هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chaperone

  1. noun One who accompanies and supervises a young woman or gatherings of young people
    Synonyms: attendant, companion, duenna, escort, chaperon, governess, guard, guardian, guide, hood, matron, overseer, protector, safeguard
  2. verb Accompany as a chaperone
    Synonyms: chaperon
  3. verb To act as chaperone to or for.
    Synonyms: accompany

ارجاع به لغت chaperone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chaperone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chaperone

لغات نزدیک chaperone

پیشنهاد بهبود معانی