فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mainland

ˈmeɪnlənd / / -lænd ˈmeɪnlənd / / -lænd ˈmeɪnlənd / / -lænd ˈmeɪnlənd / / -lænd

شکل جمع:

mainlands

معنی

noun

قاره، خشکی، بر، قطعه اصلی، قطعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mainland

  1. noun the solid surface of the earth
    Synonyms:
    dry-land shore beach

ارجاع به لغت mainland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mainland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mainland

لغات نزدیک mainland

پیشنهاد بهبود معانی