فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mainly

ˈmeɪnli ˈmeɪnli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1

بیشتر، در اساس، اصلا، در اصل، به‌طور عمده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He is mainly interested in money.

بیشتر علاقه‌ی او به پول است.

The animal's diet consists mainly of grasses

عادت غذایی حیوانات بیشتر شامل علوفات است

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mainly

  1. adverb for the most part
    Synonyms:
    generally usually mostly largely overall primarily chiefly substantially principally predominantly in general on the whole in the main essentially to the greatest extent above all most of all first and foremost

ارجاع به لغت mainly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mainly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mainly

لغات نزدیک mainly

پیشنهاد بهبود معانی