بیشتر، اساسا، غالبا، عمدتا، اکثرا، اغلب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I mostly prefer to stay home on weekends.
آخر هفتهها بیشتر ترجیح میدهم در خانه بمانم.
The students in the class were mostly well-behaved.
دانشآموزان در کلاس غالبا خوشرفتار بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mostly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mostly