عمدتاً، بیشتر
The restaurant's menu is primarily vegetarian.
منوی رستوران عمدتاً گیاهی است.
His commute to work is primarily by train.
رفتوآمد او به محل کار بیشتر با قطار است.
در وهلهی نخست، در درجهی اول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team's success was primarily due to their dedication and hard work.
موفقیت این تیم در وهلهی نخست به دلیل فداکاری و تلاششان بود.
She chose her college based primarily on its location.
او کالج خود را در درجهی اول براساس موقعیت آن انتخاب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «primarily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/primarily