با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mainframe

ˈmeɪnfreɪm ˈmeɪnfreɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • پردازنده مرکزی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mainframe

  1. noun A large digital computer serving 100-400 users and occupying a special air-conditioned room
    Synonyms: mainframe computer
  2. noun (computer science) the part of a computer (a microprocessor chip) that does most of the data processing
    Synonyms: central processing unit, cpu, central processor, processor

ارجاع به لغت mainframe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mainframe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mainframe

لغات نزدیک mainframe

پیشنهاد بهبود معانی