Dismantlement

American: ˌdɪˈsmæntəlmənt British: dɪsˈmæntlmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    منحل کردن، پیاده کردن (ماشین‌آلات)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dismantlement

  1. noun The act of taking something apart (as a piece of machinery)
    Synonyms: dismantling, disassembly

ارجاع به لغت dismantlement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dismantlement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dismantlement

لغات نزدیک dismantlement

پیشنهاد بهبود معانی