با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Aubergine

ˈoʊbərʒiːn ˈoʊbərʒiːn ˈəʊbəʒiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    aubergines

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی به جای aubergine از eggplant استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable B2
    انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی گیاه‌شناسی بادنجان، بادمجان
    • - She grilled the aubergine.
    • - بادنجان را گریل کرد.
    • - The farmer displayed his harvest of aubergines at the market.
    • - کشاورز محصول بادمجان خود را در بازار به نمایش گذاشت.
  • noun
    رنگ بادمجانی
    • - The painter added aubergine to the shadows.
    • - نقاش بادمجانی را به سایه‌ها اضافه کرد.
    • - The painter mixed blue and red to create the aubergine shade.
    • - نقاش آبی و قرمز را برای ایجاد سایه‌ی بادمجانی ترکیب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد aubergine

  1. noun Egg-shaped vegetable having a shiny skin typically dark purple but occasionally white or yellow
    Synonyms: eggplant, mad-apple, brinjal, eggplant bush, garden egg, solanum-melongena

ارجاع به لغت aubergine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aubergine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aubergine

لغات نزدیک aubergine

پیشنهاد بهبود معانی