Eggplant

ˈeɡplænt ˈeɡplɑːnt
آخرین به‌روزرسانی:
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد eggplant

  1. noun Egg-shaped vegetable having a shiny skin typically dark purple but occasionally white or yellow
    Synonyms: aubergine, brinjal, mad-apple, eggplant bush, garden egg, solanum-melongena

ارجاع به لغت eggplant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eggplant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eggplant

لغات نزدیک eggplant

پیشنهاد بهبود معانی