فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Healthily

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور سالم

The trees are able to grow normally and healthily.

درختان قادر هستند به‌طور طبیعی و سالم رشد کنند.

They avoid alcohol and live healthily.

آن‌ها از الکل دوری می‌کنند و به‌طور سالم زندگی می‌کنند.

adverb

به‌طور معقول، به‌طور مناسب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Young people may need help to healthily manage relationships.

افراد جوان ممکن است برای مدیریت روابط به‌طور مناسب، به کمک نیاز داشته باشند.

It can be hard to judge one's own actions healthily.

قضاوت به‌طور معقول در مورد اعمال خود فرد می‌تواند دشوار باشد.

adverb

به‌طور رضایت‌بخش، به‌طور پُررونق، به‌طور موفق، به‌طور مطلوب

Revenues are up healthily.

درآمدها به نحو رضایت‌بخشی افزایش یافته است.

Their income has grown healthily.

درآمد آن‌ها رشد خوب و مطلوبی داشته است.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده healthily

  • adverb
    healthily

ارجاع به لغت healthily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «healthily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/healthily

لغات نزدیک healthily

پیشنهاد بهبود معانی