آخرین به‌روزرسانی:

Improv

ˈɪmprɑːv ˈɪmprɒv

شکل جمع:

improvs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

بداهه‌پردازی، نمایش بداهه، اجرای بداهه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Improv requires quick thinking and creativity.

بداهه‌پردازی نیازمند تفکر سریع و خلاقیت است.

The whole play was based on improv, with no fixed script.

تمام نمایش بر پایه‌ی اجرای بداهه بود و هیچ متن ازپیش‌تعیین‌شده‌ای نداشت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت improv

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «improv» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improv

لغات نزدیک improv

پیشنهاد بهبود معانی