فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Reluctantly

rɪˈlʌk.tənt.li rɪˈlʌk.tənt.li

صفت تفضیلی:

more reluctantly

صفت عالی:

most reluctantly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1

با اکراه، با بی‌رغبتی، با بی‌میلی، از روی بی‌میلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The dog reluctantly obeyed its owner's command to sit.

سگ با اکراه دستور صاحبش برای نشستن را اطاعت کرد.

He reluctantly admitted that he had made a mistake.

او با بی‌رغبتی اعتراف کرد که اشتباه کرده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I reluctantly accepted the job offer.

با بی‌میلی پیشنهاد کار را پذیرفتم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reluctantly

  1. adjective
    Synonyms:
    unwillingly hesitantly slowly grudgingly unenthusiastically under protest involuntarily with a heavy heart squeamishly

لغات هم‌خانواده reluctantly

  • adverb
    reluctantly

ارجاع به لغت reluctantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reluctantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reluctantly

لغات نزدیک reluctantly

پیشنهاد بهبود معانی