با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Thrush

θrʌʃ θrʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از song thrush به‌ جای thrush استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    جانورشناسی توکا، باسترک، طرقه
    • - The thrush sang a melodious tune in the forest.
    • - توکا در جنگل آوازی خوش‌نوا خواند.
    • - I spotted a beautiful thrush perched on a branch.
    • - باسترک زیبایی را دیدم که روی شاخه‌ای نشسته بود.
  • noun uncountable
    انگلیسی بریتانیایی پزشکی برفک (نوعی بیماری) (عفونت واژن یا دهان)
    • - Oral thrush can be treated with antifungal medications.
    • - برفک دهان را می‌توان با داروهای ضدقارچ درمان کرد.
    • - The thrush caused severe discomfort in her mouth.
    • - برفک باعث ناراحتی شدید در دهان او شد.
  • noun uncountable
    پزشکی بیماری مشمشه (در حیوانات)
    • - Regular hoof cleaning is essential to prevent thrush in animals.
    • - تمیز کردن منظم سم برای جلوگیری از بیماری مشمشه در حیوانات ضروری است.
    • - The veterinarian diagnosed the horse with thrush in its hind feet.
    • - دامپزشک تشخیص داد که اسب بیماری مشمشه در پاهای عقبی‌اش دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت thrush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thrush

لغات نزدیک thrush

پیشنهاد بهبود معانی