آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Thrum

θrʌm θrʌm

معنی thrum | جمله با thrum

noun verb - intransitive adverb

ریشه، ته‌نخ، ریشه یا نخ آویخته، صدای تپ‌تپ یا زدن روی میز، ریشه‌دار، مضراب زدن، اندک، زرزرکردن (در ساز)، روی میز زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Ahmad was thrumming a guitar.

احمد داشت گیتار می‌زد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد thrum

  1. verb make a rhythmic sound
    Synonyms:
  1. verb sound the strings of (a string instrument)
    Synonyms:

ارجاع به لغت thrum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thrum

لغات نزدیک thrum

پیشنهاد بهبود معانی