فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sibling

ˈsɪblɪŋ ˈsɪblɪŋ

شکل جمع:

siblings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal C2

برادر یا خواهر، هم‌نژاد، هم‌شیر، همشیره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Manoochehr and his five siblings

منوچهر و پنج خواهر و برادرش

She had never overcome her feelings of sibling rivalry.

او هیچ‌وقت به حس رقابت خواهر و برادری‌اش غلبه نکرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sibling

  1. noun a person's brother or sister
    Synonyms:
    brother sister relative kin kinfolk sib

ارجاع به لغت sibling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sibling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sibling

لغات نزدیک sibling

پیشنهاد بهبود معانی