واژگون ساختن، بر هم زدن، سرنگون کردن، زینت دادن، زیاد بار کردن، شلوغ کردن، واژگونی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to overset tyranny
حکومت بیدادگر را برانداختن
He overset a glass full of milk.
او لیوان پر از شیر را واژگون کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overset» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overset