فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Overset

American: ˈovərˌset British: ˈovərˌset
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb
    واژگون ساختن، بر هم زدن، سرنگون کردن، زینت دادن، زیاد بار کردن، شلوغ کردن، واژگونی
    • - to overset tyranny
    • - حکومت بیدادگر را برانداختن
    • - He overset a glass full of milk.
    • - او لیوان پر از شیر را واژگون کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت overset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overset

لغات نزدیک overset

پیشنهاد بهبود معانی