حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
واژگون ساختن، بر هم زدن، سرنگون کردن، زینت دادن، زیاد بار کردن، شلوغ کردن، واژگونی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to overset tyranny
حکومت بیدادگر را برانداختن
He overset a glass full of milk.
او لیوان پر از شیر را واژگون کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overset» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overset