فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Overset

American: ˈovərˌset British: ˈovərˌset

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

واژگون ساختن، بر هم زدن، سرنگون کردن، زینت دادن، زیاد بار کردن، شلوغ کردن، واژگونی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

to overset tyranny

حکومت بیدادگر را برانداختن

He overset a glass full of milk.

او لیوان پر از شیر را واژگون کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت overset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overset

لغات نزدیک overset

پیشنهاد بهبود معانی