با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Insurgent

ɪnˈsɜrːdʒnt ɪnˈsɜːdʒnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    insurgents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
شورشگر، شورشی، یاغی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Two of the insurgents were killed.
- دو نفر از شورشیان کشته شدند.
- Iraqi insurgents
- شورشیان عراقی
adjective
یاغی، گردنکش
- Nayeb Hossein and his insurgent men
- نایب حسین و مردان شورشی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insurgent

  1. adjective rebellious
    Synonyms: anarchical, contumacious, disobedient, factious, insubordinate, insurrectionary, mutinous, revolting, revolutionary, riotous, seditious
    Antonyms: obedient, subordinate
  2. noun rebel
    Synonyms: agitator, anarch, anarchist, demonstrator, frondeur, insurrectionist, malcontent, mutineer, radical, resister, revolter, revolutionary, revolutionist, rioter

ارجاع به لغت insurgent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insurgent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insurgent

لغات نزدیک insurgent

پیشنهاد بهبود معانی