دیوانه شدن، دیوانهبازی درآوردن، وحشیبازی درآوردن، از خود بیخود شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don’t go crazy and spend it all at once.
یک وقت دیوانه نشوی و همهاش را درجا مصرف کنی.
She went crazy and started to think everyone was trying to kill her.
او عقلش را از دست داده بود و فکر میکرد بقیه میخواهند او را بکشند.
They went crazy, making all that money.
آنهمه پول درآوردن، از خود بیخودشان کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «go crazy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-crazy