آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

پرتو به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / parto /

beam, streak, shaft

beam

streak

shaft

شعاع

پرتوی الکترونی لامپ تصویر را اسکن می‌کند.

The electron beam scans the picture tube.

پرتوی نور خورشید از میان ابرها عبور کرد.

A shaft of sunlight pierced through the clouds.

اسم
فونتیک فارسی / parto /

light, radiance, gleam, sparkle, glimmer, luminescence

light

radiance

gleam

sparkle

glimmer

luminescence

نور، درخشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لبخند او مانند پرتوی آفتاب در یک روز ابری بود.

Her smile was like a ray of sunlight on a cloudy day.

ما از پرتوی ستارگان در شبی (با آسمان) صاف لذت بردیم.

We admired the radiance of the stars on a clear night.

اسم
فونتیک فارسی / parto /

ray, radiation, irradiation

ray

radiation

irradiation

تابش

در لحظه‌ای تاریک، پرتوی امید پدیدار شد.

In a dark moment, a ray of hope emerged.

دوزی بیش از یک سیورت می‌تواند باعث بیماری ناشی از پرتو شود.

A dose above one sievert can cause radiation sickness.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پرتو

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:

ارجاع به لغت پرتو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرتو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرتو

لغات نزدیک پرتو

پیشنهاد بهبود معانی