direction, azimuth, orientation, flank, way
از هر سو گل و درخت دیده میشد.
Flowers and trees could be seen all around.
مشکلات جدی از هر سو به او روی آوردند.
Serious problems assailed him from every direction.
ray, light, ability to see
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چشم کمسو
poor eyesight
سوی چشم
sight
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سو