امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coy

kɔɪ kɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
خجالتی، کمرو، (اغلب درمورد زن گفته می‌شود)، نازکن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Her coyness inflamed the poet's passion further.
- ناز و کرشمه‌ی او آتش هوس شاعر را افروخته‌تر کرد.
(در اصل) آرام، ساکت، ک‌رو، خجول، آزرمگین، پر آزرم، محجوب، نازگر، جفاپیشه
(درمورد قبول تعهد و غیره) طفره‌رو، شانه خالی کن، فرار، گریز پا
(مهجور) کناره‌گیر، انسان‌گریز
(قدیمی) دور از دسترس، دورافتاده، (قدیمی) کمرویی کردن، ناز و عشوه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coy

  1. adjective very modest
    Synonyms:
    backward bashful blushing coquettish demure diffident evasive flirtatious humble kittenish overmodest prudish rabbity reserved retiring self-effacing shrinking shy skittish timid unassertive
    Antonyms:
    aggressive forward immodest impudent unshy

ارجاع به لغت coy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coy

لغات نزدیک coy

پیشنهاد بهبود معانی