همچنین toughy نیز نوشته میشود ولی حالت نوشتار toughie رایج است.
مسئلهی بغرنج، موضوع دشوار، کار سخت
Negotiating a peace treaty between the two warring nations was a toughie.
مذاکره بر سر معاهدهی صلح بین دو کشور متخاصم کار سختی بود.
The last question on the exam was a real toughy.
آخرین پرسش امتحان واقعاً سخت بود.
آدم خشن، آدم سرسخت، آدم گردنکلفت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My grandfather was a toughie.
پدربزرگم آدم خشنی بود.
Despite the injuries, the athlete proved to be a toughie and finished the race.
علیرغم آسیبدیدگی، این ورزشکار سرسخت بود و مسابقه را به پایان رساند.
The new boss is a toughy.
رئیس جدید آدم سرسختی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «toughie» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toughie