برحسب اتفاق، پیشامدوار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
they met incidentally.
آنها برحسب اتفاق ملاقات کردند.
The information was only discovered incidentally.
اطلاعات تنها بر حسب اتفاق کشف شدند.
راستی، ضمنا، اتفاقا، لزوما، بطور لزوم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Incidentally, I wanted to have a word with you about your travel expenses.
اتفاقاً، میخواستم درمورد هزینه سفرت با شما صحبت کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incidentally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incidentally