آخرین به‌روزرسانی:

Remotely

rɪˈmoʊt.li rɪˈməʊt.li

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

دورافتاده، واقع در مکانی دور

They live remotely, far from the nearest city.

آن‌ها واقع در مکانی دور، دور از نزدیک‌ترین شهر زندگی می‌کنند.

The cabin is located remotely in the mountains.

کلبه واقع در مکانی دور در کوه قرار دارد.

adverb

از راه دور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She could hear the music playing remotely from her car.

او می‌توانست موسیقی را از راه دور از ماشینش بشنود.

They managed to collaborate effectively, even working remotely.

آن‌ها توانستند با بازدهی همکاری و حتی از راه دور کار کنند.

adverb

سر سوزن، خیلی کم، ذره‌ای، اندکی

She wasn't remotely interested in the proposal.

او سر سوزنی به این پیشنهاد علاقه‌مند نبود.

He could barely hear her voice, even remotely.

او هم خیلی کم و هم به‌سختی صدای او را می‌شنید.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت remotely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remotely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/remotely

لغات نزدیک remotely

پیشنهاد بهبود معانی