با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Remotely

rɪˈmoʊt.li rɪˈməʊt.li
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
دورافتاده، واقع در مکانی دور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They live remotely, far from the nearest city.
- آن‌ها واقع در مکانی دور، دور از نزدیک‌ترین شهر زندگی می‌کنند.
- The cabin is located remotely in the mountains.
- کلبه واقع در مکانی دور در کوه قرار دارد.
adverb
از راه دور
- She could hear the music playing remotely from her car.
- او می‌توانست موسیقی را از راه دور از ماشینش بشنود.
- They managed to collaborate effectively, even working remotely.
- آن‌ها توانستند با بازدهی همکاری و حتی از راه دور کار کنند.
adverb
سر سوزن، خیلی کم، ذره‌ای، اندکی
- She wasn't remotely interested in the proposal.
- او سر سوزنی به این پیشنهاد علاقه‌مند نبود.
- He could barely hear her voice, even remotely.
- او هم خیلی کم و هم به‌سختی صدای او را می‌شنید.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت remotely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remotely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remotely

لغات نزدیک remotely

پیشنهاد بهبود معانی