راحتی، بیتکلفی، خودمانی بودن، بیخیالی، سهلانگاری، بیتوجهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The manager’s casualness toward safety rules worried the workers.
بیتوجهی مدیر به قوانین ایمنی کارگران را نگران کرد.
I like the casualness of their family dinners.
من خودمانی بودن شامهای خانوادگیشان را دوست دارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «casualness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/casualness