فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Offhandedly

ˈɔfˈhændɪdli ˈɒfˈhændɪdli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    بدون فکر، بی‌مقدمه، بی‌تامل، فی‌البداهه، بی‌آمادگی، بدون آمادگی قبلی
    • - Sarah offhandedly suggested they go see a movie instead of staying in.
    • - سارا بی‌مقدمه پیشنهاد داد که به جای خانه ماندن بروند فیلم ببینند.
    • - She offhandedly remarked that she was thinking of quitting her job.
    • - او بدون آمادگی قبلی گفت که به استعفا فکر می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد offhandedly

  1. adverb In a casually inconsiderate manner
    Synonyms: offhand, offhanded
  2. adjective
    Synonyms: nonchalantly, heedlessly, thoughtlessly

ارجاع به لغت offhandedly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «offhandedly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/offhandedly

لغات نزدیک offhandedly

پیشنهاد بهبود معانی