بدون فکر، بیمقدمه، بیتامل، فیالبداهه، بیآمادگی، بدون آمادگی قبلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sarah offhandedly suggested they go see a movie instead of staying in.
سارا بیمقدمه پیشنهاد داد که به جای خانه ماندن بروند فیلم ببینند.
She offhandedly remarked that she was thinking of quitting her job.
او بدون آمادگی قبلی گفت که به استعفا فکر میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «offhandedly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/offhandedly