فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Intoxication

ˌɪnˌtɑːksəˈkeɪʃn̩ ɪnˌtɒksɪˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    intoxications

معنی و نمونه‌جمله

  • مستی، کیف
    • - lead intoxication
    • - مسمومیت ناشی از سرب
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد intoxication

  1. noun inebriation
    Synonyms: intemperance, drunkenness, exhilaration, excitement, euphoria, elation

ارجاع به لغت intoxication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intoxication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intoxication

لغات نزدیک intoxication

پیشنهاد بهبود معانی