شکل جمع:
orphansطفل یتیم، بی پدر و مادر، یتیم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
At the age of five he became an orphan.
در سن پنج سالگی یتیم شد.
an orphan home
یتیم خانه
Many children were orphaned by war.
جنگ کودکان بسیاری را یتیم کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «orphan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orphan