فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Orphan

ˈɔːrfn ˈɔːfn

شکل جمع:

orphans

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C2

طفل یتیم، بی پدر و مادر، یتیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

At the age of five he became an orphan.

در سن پنج سالگی یتیم شد.

an orphan home

یتیم خانه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Many children were orphaned by war.

جنگ کودکان بسیاری را یتیم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد orphan

  1. noun child without parents
    Synonyms:
    waif stray foundling ragamuffin

ارجاع به لغت orphan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orphan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/orphan

لغات نزدیک orphan

پیشنهاد بهبود معانی