با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Condescending

ˌkɑːndəˈsendɪŋ ˌkɒndɪˈsendɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    condescended
  • شکل سوم:

    condescended
  • سوم شخص مفرد:

    condescends
  • صفت تفضیلی:

    more condescending
  • صفت عالی:

    most condescending

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
برتری‌آمیز، افاده‌آمیز، خود‌پسندانه، متکبرانه، پرافاده، فخر‌فروش، از خود راضی، تکبر‌آمیز
- The boss spoke to them in a condescending tone.
- رئیس با لحنی غرورآمیز با آن‌ها صحبت کرد.
- I can't stand her condescending attitude towards others.
- رفتار متکبرانه‌ی او با دیگران را نمی‌توانم تحمل کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condescending

  1. adjective snobby, lordly
    Synonyms: arrogant, complaisant, disdainful, egotistic, la-dee-da, lofty, patronizing, snobbish, snooty, snotty, supercilious, superior, uppish, uppity
    Antonyms: approachable, friendly, humble

ارجاع به لغت condescending

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condescending» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condescending

لغات نزدیک condescending

پیشنهاد بهبود معانی