Nerve Center

American: ˈnɜːrvˈsentər British: nɜːvˈsentə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun phrase
مرکز عصبی، (مجازا) مرکز فرماندهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nerve center

  1. noun center of activity
    Synonyms: HQ, command post, control center, core, epicenter, esoteric reality, focal point, focus, ganglion, headquarters, heart, hotbed, hub, inner reality, intrinsic reality, switchboard, vital center, vital principle

ارجاع به لغت nerve center

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nerve center» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nerve center

لغات نزدیک nerve center

پیشنهاد بهبود معانی