فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Switchboard

ˈswɪtʃbɔːrd ˈswɪtʃbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    سوییچ برد، سوییچ تلفن (صفحه‌ای که خطوط مختلف تلفن و مدارهای مربوط به آن روی آن قرار دارند و اپراتور می‌تواند از طریق این صفحه افراد را به خط مورد نظر متصل کند)
    • - The old switchboard in the abandoned building was covered in dust and cobwebs.
    • - سوییچ برد ساختمان متروکه پوشیده از گردوغبار و تار عنکبوت بود.
    • - The switchboard was upgraded to a digital system, improving the efficiency of call handling.
    • - سوییچ تلفن به سامانه‌ای دیجیتالی ارتقا یافت و کارایی مدیریت تماس را بهبود بخشید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد switchboard

  1. noun Telephone central where circuits are completed with patchcords
    Synonyms: patchboard, pbx, plugboard

ارجاع به لغت switchboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «switchboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/switchboard

لغات نزدیک switchboard

پیشنهاد بهبود معانی