( star north )(نجوم) ستاره قطبی، راهنما، هادی، موردتوجه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
our sole polestar in rebuilding the country...
یگانه رهنمون ما در امر بازسازی کشور...
She soon became the polestar of everyone's admiration.
بهزودی مرکز تحسین همگان شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «polestar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/polestar