Unfledged

ˌʌnˈfledʒd ˌʌnˈfledʒd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
خام‌دست، پر در نیاورده، کاملاً رشد نکرده، نابالغ، نارسا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unfledged

  1. adjective young
    Synonyms:
    youthful adolescent callow fledgling unfeathered
  1. adjective immature
    Synonyms:
    inexperienced undeveloped raw
    Antonyms:
    fledged
  1. adjective (of an arrow) not equipped with feathers
    Synonyms:
    unvaned fledgeless

ارجاع به لغت unfledged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfledged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unfledged

لغات نزدیک unfledged

پیشنهاد بهبود معانی