Heavily

ˈhevəli ˈhevəli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
به‌ سنگینی، زیاد، به‌ زحمت، سخت، به‌ سختی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- heavily armed
- کاملاً مسلح
- The people were heavily taxed.
- از مردم مالیات سنگینی گرفته می‌شد.
- to rise heavily from one's seat
- با دشواری از صندلی خود بلند شدن
- a heavily burdened horse
- اسبی که سنگین بار شده است
- A heavily populated country.
- کشوری که جمعیت زیاد دارد.
- We are heavily in debt.
- زیر بار قرض سنگینی هستیم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heavily

  1. adverb laboriously
    Synonyms: tediously, weightily, massively, ponderously, dully, gloomily, wearily, sluggishly, dejectedly, profoundly, densely, thickly
    Antonyms: lightly, gently, easily

ارجاع به لغت heavily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heavily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heavily

لغات نزدیک heavily

پیشنهاد بهبود معانی