بیرحمانه، وحشیانه، ظالمانه، بهطور غیرانسانی، شریرانه
He was cruelly treated by his brothers
برادرانش با او ظالمانه رفتار میکردند.
She was cruelly taunted by other kids.
بچههای دیگر شریرانه به او طعنه میزدند.
The dog had been cruelly treated.
با آن سگ بیرحمانه و بهطور غیرانسانی رفتار شده بود.
(بهگونهای که باعث ایجاد رنج و آزار شود) بهشدت، بهطور بسیار زیاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The disaster has cruelly exposed the gap between his rhetoric and the reality.
این فاجعه بهشدت شکاف بین لفاظیهایِ پرطمطراقِ او و واقعیت را آشکار کرده است.
The housing authority was cruelly indifferent to its tenants.
ادارهی مسکن نسبت به مستأجران بهشدت بیاعتنا بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cruelly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cruelly